اينه آقا مهديار ...
براي مهديارم
گل پسر مامان واسه خودت مردي شديه ديگه.22 بهمن به همراه بابايي و دايي محمد رفتي راهپيمايي .به قول خودت الله الله كردي.وقتي ازت پرسيدم كجا بودي گفتي رفته بودم هاپيمايي.الله الله مي كردن.
تا الان 6تا از امام ها رو به خوبي ياد گرفتي ،سوره توحيد رو بلدي .چند شبه كه داريم با هم سوره كوثر رو تمرين مي كنيم.نصفه يادش گرفتي.بلدي صلوات بفرستي.
تو جشن فجر كه رفته بوديم مجري برنامه شعر عمو زنجير باف رو خوند و تو زود يادش گرفتي و اومدي خونه ايطور واسه ما خوندي:عمو زنجير باف بهههه له،زنجير منو باختي(منظورت بافتي بود)؟پشت كوه انداختيش؟باباييم اومده چي آورده؟نخود و كيشميش.باصداي هاپووووو هاو هاو هاو.
جديدا اينو هم مگي.ماماني منو دوس داري ؟من:آره پسرم خيلي زياد. خوب برام بخند زياد و بزرگ ها ها ها كن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی