مهديارمهديار، تا این لحظه: 14 سال و 18 روز سن داره

مهدیار نفسمونه

حرفایی از جنس مهدیاری

خارچ(قارچ)لیبان(لیوان)عیبت موارک(عیدت مبارک)پوپه(توپه) قاشق بستنی رو گرفتی دستت ،ازت پرسیدم این چیه؟گفتی با این بستنی رو میبریم میذاریم تو درف(ظرف) با بابایی شمشیر بازی می کردی گفتی بابایی بمور(منظورت بمیر بود) اخمک(یخمک)مي تام(مي خوام)مي تونم(مي كنم)چيچ(كيك)خولشت(خورشت)دولوست(درست)مي تايم خولشت دولوست تونيم(مي خوايم خورشت درست كنيم)این نکشس(نشکست)من دستم نسوزید(نسوخت)پرته‌آل(پرتغال)نی نی بیبلاک(نی نی وبلاگ)ميلبو(ليمو)وقتي رعد و برق ميزنه تو مي گي اون بالا چراغا خاموش مي شن(هميشه به روشن مي گي خاموش)آري يش(آرايش)
9 دی 1391