وطنم...
برای مهدیارم...
آقا مهدیار گل کاشتی عزیزم نه تو تنها بلکه تمام هم وطنای عزیزمون 24 خرداد سنگ تموم گذاشتن.
بابایی پای صندوقای رای بود و من و تو قرار شد که بعد از ظهر بریم واسه رای دادن (آخه هوا خیلی گرم بود)اما تا وقتی که خواستیم بریم تو همین طور این شعر زیبا رو می خوندی و به همه می گفتی که می خوای بری رای بدی و رنگ بزنی (منظورت این بود که می خواستی مثل همه ی اونایی که تو تلویزیون دیده بودی تو هم بری انگشتت رو جوهری کنی و به این دشمن خار شده مون ثابت کنی که من یک ایرانیم...)
این شعر قشنگ رو واست اینجا میذارم به امید روزی که خودت بیای ببینی و حالشو ببری
نام جاوید وطن صبح امید وطن
جلوه کن در آسمان همچو مهر جاودان
وطن ای هستی من شور و سرمستی من
جلوه کن در آسمان همچو مهر جاودان
بشنو سوز سخنم که هم آواز تو منم
همهی جان و تنم وطنم وطنم وطنم وطنم
بشنو سوز سخنم که نواگر این چمنم
همهی جان و تنم وطنم وطنم وطنم وطنم
همه با یک نام و نشان به تفاوت هر رنگ و زبان
همه با یک نام و نشان به تفاوت هر رنگ و زبان
همه شاد و خوش و نغمه زنان
ز صلابت ایران جوان به اصالت ایران کهن ز صلابت ایران جوان
مهدیار آماده شده بره رای بده
مهدیار ایرانی من